پانته آپانته آ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

هدیه خدای مهربون به زندگی ما

انتظار دیدنت

1391/6/2 23:48
نویسنده : مامان افسانه
149 بازدید
اشتراک گذاری

پانته آ ی گل مهربونم سلام

خوبی مامانی؟؟؟؟

امروز به حساب تقویم مامانی رفتی توی ماه 7 که اومدی پبشملبخند

خیلی دوست دارم زودتر ببینمت ولی هنوز باید صبوری کنم خیلی دلم می خواد مثل بقیه مامانا برم تو خیابونا و ساعتها بچزخم و چیزای خوشگل برای شما نازنین بخرم ولی خودمو قانع کردم که این 3 ماه باقی مونده رو هم تحمل کنم تا خدایی نکرده اتفاقی برای خانمی نیافتهقلب

طبق حساب سونو گرافی روز شنبه یعنی 4 شهریور سن شما 26 هفته ی کامل میشه نیشخند و مامانی هم خدا رو شکر می کنه که تا اینجای سفر با هم بودن به خوبی گذشته دفعه دیگه که برم سونو  حتما عکساشو برات می زارم تا ببینی تو شکم مامانی چه شکلی بودی تا اون موقع باید حسابی بزرگ بشی عزیزم

 

باورت میشه تو آرزوی چیدن اتاقت موندمناراحت وقتی تو یه سری از وبلاگها می خونم و عکساشو می بینم که چه جوری برای اومدن نی نی گولوشون دارن آماده می شن راستشو بخوای حسودیم میشه

آخه مامانی 6 ماه که خونه ی مامان جونی تهران خوابیده و نمی تونیم اتاقتو قبل از اومدنت آماده کنیم

اما قول می دم به محض اینکه رفتیم خونه ی خودمون اتاق گل دختری آماده شد عکساشو بزارم تا ببینی چه شکلی بوده اتاقت و وسایلتزبان

راستی از بابا حمید بگم که چه ذوقی می کنه باهات؟؟؟؟

دستشو که میذاره رو شکم مامانی و حس می کنه حرکتهاتو هی به من می گه واااااای چقدر قویه !!!!! چه محکم لگد می زنه !!!!!!

کلی باهات حرف می زنه و قربون صدقه ات میرهمژه

هر روز برامون زنگ می زنه و می پرسه:ووروجک امروز تکون خورده؟؟؟

منم بهش می گم صبح از تکونای شما بیدار شدم انگاری می گی:مامان پاشو صبحونه امو بده من گشنمه و من پا میشم یه صبحونه مفصل می خورمو کلی با هم حال می کنیم اما بعدش شمل یه خواب حسابی می کنی چون تا بعد از ظهر تکونهاتو کمتر حس می کنم

 

راستی این دفعه که بابایی اومد از شکمم عکس گرفت تا برای یادگاری اینجا برات بزارم تا ببینی چقده بودی تو دل من

 

خیلی خیلی خیلی دوست دارم و منتظر اومدنت هستیم

اینم یه ماچ گنده از طرف مامانیماچ


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)